احکام و تعالیم در دیانت بهائی:
(از آنجا که این متن را برای یک مصاحبه آماده کرده بودم، بسیار موجز است )
مطلبی که شاید قبل از بررسی احکام دیانت بهائی باید مورد توجه قرار بگیرد مقام انسان در دیانت بهائی است. احکام و آموزه های هر دین و یا مکتبی تصویر جامعی از نگرش آن دین و یا مکتب از افراد انسانی به دست میدهد. در دیانت بهائی انسان به عنوان نفسی که قابلیت کسب کمالات روحانی دارد در نظر گرفته شده است: روح باقی انسان به این جسد فانی تعلق گرفته تا در این عالم خاکی در مراتب کمال سلوک کند. انسان به صورت و مثال پروردگار خلق شده است. حضرت بها الله در کلمات مکنونه عربی- که یکی از آثار عرفانی ایشان میباشد- میفرمایند:
القیت علیک مثالی و اظهرت لک جمالی... مثالی از خود در تو فرو نهادم و جمال خود را در تو پدید آوردم
این نگرش و تلقی نسبت به انسان در قرآن هم آمده است. درانجیل هم آمده است: سفر تکوین آیه 27: پس خدا انسان را شبیه خود آفرید.
در دیانت بهائی احکام فردی و تعالیم اجتماعی به نحوی هستند که آنچه در انسان به ودیعه نهاده به عرصه شهود آید. حضرت بها الله ميفرمايند:
" انسان را بمثابه معدن كه داراي احجار كريمه است مشاهده نما به تربيت جواهر آن بعرصه شهود آيد و عالم انساني از آن منتفع گردد".
حال با در نظر داشتن آنچه در مورد مقام انسان و هدف از این حیات چند روزه دنیوی عنوان شد، اگر به کتاب اقدس – که ام الکتاب این دور بدیع است- مراجعه کنیم، درک بهتری از شان نزول برخی از احکام و تعالیم خواهیم داشت. برای مثال متوجه لزوم احکامی مثل نهی از دست بوسی و یا نهی از اعتراف به گناهان در نزد دیگران میشویم و آنها را نه به صورت اوامری که باید اطاعت نمود بلکه آنچه عمل خلاف آن قداست مقام انسان میکاهد و شان انسانی او راتقلیل میدهد نگاه میکنیم .
یکی دیگر از احکام دیانت بهائی- که برای طلب تائید در سلوک روحانی انسان صورت میگرد- خواندن دعا و مناجات در هر صبح و شام است. در آثار دیانت بهائی آمده است : آیات غذاي روح است . روح قوي ميشود و بدون آن از كار ميافتد. مناجاتها و ادعیه زیادی از طلعات مقدسه دیانت بهائی باقی مانده که بنده برای آشنائی بیشتر بینندگان یکی از مناجاتهای حضرت عبدالبها را برایتان می خوانم:
اوست درخشنده و تابان
اي خداوند اين بنده مستمند را در درگاه خداونديت ارجمند نما و اين افتاده بيچاره را بلند و دانشمند فرما دلش را دريا كن و جانش را همدم جهان بالا همرازسروش و هم اواز مرغ پرخروش تا چون پرندگان گلشن آاسماني بنالد و چون سرو آزاد در جويبار خوش يزداني ببالد و اسايش يابد.
احکام- هر چند فردی به نظر بیایند- و تعالیم اجتماعی- هر قدر هم در ظاهر غیر فردی باشند- برای تاسیس تمدنی سالم که از افرادی سالم تشکیل شده لازم و ملزوم یکدیگر هستند. این مسئله در برخی احکام به طور واضحی متجلی است. برای نمونه در کتاب اقدس آمده است:
قد حرم عليكم القتل و الزنا ثم الغيبته و الافترا
نهی از غیبت و افترا آمده به درجه ای شدید است که در کنار گناهان بزرگی چون قتل و زنا آورده شده است. آنچه به ذهن میآ ید این است که اگر هدف اجتماعی دیانت بهائی رسیدن به وحدت نوع بشر باشد، طبعا باید از تمام آنچه مانع از حصول به آن میشود اجتناب کرد و دوری گزید. حضرت بها الله در کلمات مبارکه مکنونه میفرمایند:
اي رفيق عرشي
بد مشنو و بد مبين و خود را ذليل مكن و عويل بر ميار بد مگو تا نشنوي و عيب مردم را بزرگ مدان تاعيب تو بزرگ ننمايد و ذلت نفسي مپسند تا ذلت تو چهره نگشايد پس با دل پاك و قلب طاهر و صدر مقدس و خاطرمنزه در ايام عمر خود كه اقل از اني محسوب است فارغ باش تا بفراغت ازين جسد فاني به فردوس معاني راجع شوي و در ملكوت باقي مقر يابي.
ما را از عیب جوئی نهی می فرمایند، چرا که غیبت و عیب جوئی قلب انسان- که محل تجلی جمال حق است- را آلوده مینماید. و این آلایش سبب میگردد که روح آدمی از رسیدن به ملکوت باقی باز ماند. میفرمایند رجعت به فردوس معانی -- یعنی بازگشت به ملکوت باقی. این مطلبی است که بزرگان عرفان به آن اشاره کرده اند، که روح آدمی به عالم ملکوت تعلق دارد و قصد بازگشت به آن را دارد. برای نمونه حافظ میفرماید:
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد در این دیر خراب آبادم
۳ نظر:
Doctor jan welcome
good job!
Agha Congratulations. Very good blog; Good to have you here
جناب روشن،
بسیار خوب!
بالاخره به جمع بلاگرها اومدی
keep going
پیام
ارسال یک نظر