۱۳۸۷ مهر ۱۰, چهارشنبه

سخنی کوتاه با جناب اکبر اعلمی



چند صباحی است که جناب اعلمی سخن از دفاع از آزادی بیان و عقیده برای بهائیان میکند و در عین حال هم بر تمام آنچه ردیه نویسان تا حال گفته اند صحه میگذارد و آنرا حاصل مطالعات شخصی خود میداند:

http://www.akbaralami.com/content/view/149/71/

بنده هم سعی کردم سخنی بگویم و همانطور که خواست ایشان بود کوتاه و مختصر:

الف) در باب مشورت

جناب اعلمی فرمودید:

اگر این جمله شما که "حقیقت ساطع مشورت است" را بپذیریم این سوال مطرح خواهد شد که پس چرا ره افسانه زدید؟ زیرا با توجه به کثرت نفوس پیروان دیگر ادیان که طرف مشورت واقع خواهند شد دیگر نوبت به مشورت با اعضای فرقه ای که پیروانش در مقایسه با پیروان ادیان واقعی اساسا به حساب نمی آیند، نخواهد رسید.

منظور از بیان " از تصادم افكار مختلفه جرقه درخشان حقيقت حاصل مي گردد" به درک بنده این است که اگر در هر امری طرفین نظر خود را اعلام کنند و بدون جبهه گیری به سنجش نظرات دیکران بپردازند، نتیجه متعالی تری حاصل خواهد شد.

اهمیت مشورت در امور در قرآن هم آمده است: و امرهم شورا بینهم. استدلال و خطاب شما در مورد ره افسانه زدن به مومنین اولیه حضرت محمد و حضرت مسیح هم قابل تعمیم است. چرا مومنین با کفار قریش مشورت نکردند؟ همینطور این کنایه که بهائیان در مقایسه با پیروان ادیان "واقعی" به حساب نمیآیند به حواریون اولیه حضرت مسیح و انصار پیامبر اسلام قابل تعمیم است، که مسلما دلیل بر حق نبودن ایشان نمی باشد.

ب) در باب ادعای الوهیت حضرت بهاالله

اینکه انبیای الهی در عالم امر هستند و ما ابنا بشر در عالم خلق هستیم و ذات اقدس الهی در عالم حق، برای کسی که با آثار دیانت بهائی آشنائی ندارد احتیاج به تشریح دارد، ولی الحمد لله که شما آشنا هستید و فقط احتیاج به یادآوری دارید که در قرآن هم به این مطلب اشاره شده است، که پیامبران از عالمی ما ورای عالم خلق هستند و واسطه بشر با حق.

هنگامی که حضرت محمد در یکی از غزوات تیری از کمان رها کرد، این آیه نازل شد: "ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی"

آیا این دست محمد (ص) بود که تیر را انداخت و یا دست پرودگار؟

(ج) در باب "اللهم انی اسئلک بشعراتک"

و در قرآن آمده است: "ید الله فوق ایدیهم" و این آیه هنگامی نازل شد که با پیامبر اسلام بیعت می بستند و پیامبر دستش را بالای همه دستها قرار داد. آیا خدا دست دارد؟ و یا دست داشتن مشکلی نیست ولی مو داشتن اشکال است؟ مقصود این است که این مفاهیم مرتبط با عالم امر ، عالم پیامبران، در تمام ادیان به آنها اشاره شده است.

(د) در باب اینکه از بهائیان خواستید که اثبات نمایند که حضرت بهاالله پیامبر هستند.

اگر منظورتان ارائه معجزه- به آن معنی مصطلحی که در مدرسه به ما یاد دادند- میباشد، که باید خدمتتان عرض کنم ایشان شق القمر میکردند. معجزه دیگر ایشان زنده کردن مردگان به همان معنی که مسیح (ع) میکرد میباشد، و منظور از این فقره در مفاوضات عبدالبها آمده است و شما هم آشنا با آثار دیانت بهائی.

الطاف شما مزید

۲ نظر:

دم جنبانک گفت...

did you send this to him

پدرام روشن گفت...

والا تا آنجا که حافظه یاری میکند فکر میکنم فرستادم. چرا جناب اعلمی الطفات نفرمودند بر بنده پوشیده است.